تنها در سکوت سایه...
تنها در سکوت سایه...

تنها در سکوت سایه...

زندان بی پنجره

صبور باش دوست من!

صبور باش و گوش کن:

ما همه

تو و من

زندانی ای بیش نیستسم.

زندان بعضی از ما پنجره دارد

زندان بعضی از ما

نه!

ما انسانیم...؟

میگن وقتی اسب بخواد از رودخونه یا رود رد بشه

اول آب رو گل آلود میکنه بعد رد میشه

میدونین چرا؟ 

چون تصویر خودشو تو آب میبینه 

و تحت هیچ شرایطی پاشو رو اون تصویر نمیذاره 

چون فکر میکنه ک هم نوعه خودشه تو آب

در حالی ک یه عکس بیشتر نیس...!

اونوقت ما آدم ها 

ک ادعامون میشه ک اشرف مخلوقاتیم 

رو دلمون، خودمون، شخصیتمون، احساسمون و کسانی ک دوستمون دارن و شاید دوستشون داریم

خیلی ساده پا میذاریم و رد میشیم!

من ، اینگونه نبودم...

حال امروز من

 

یعنی یک قدم از افسردگی آن طرف تر

 

حتی وقتی میخندم

 

منظورم چیز دیگریست

 

درونم غوغاست

 

ساده میشکنم

 

با یک تلنگر کوچک

 

این گونه نبودم..!!شدم...!

روزگار درد ناک

خدایا

ببین روزگارت چه بر سرم آورده

که

گریه هم آرامم نمی کند!!!

خواب بلند

زندگی تلخ ترین خواب من است....

 

خسته ام

 

خسته از این خواب بلند...

سکوت خاطره ها

یک نفر دهان خاطره هارا ببندد ...نمیخواهم بشنوم...


عذابم میدهند..

زندان آرزو

چه فرقی دارد ،

پشت میله ها باشی ،

یا در خیابان های شهر درحال قدم زدن ،

وقتی که آرزوهایت ،

در حبس باشند ...