دریغ میکنی از من نگاه را حتی
و نیز زمزمه ی گاه گاه
را حتی
من و تو ره به ثوابی نمی بریم ازهم
چرا مضایقه داری گناه
را حتی؟
تو اشتباه بزرگ منی، - ببخشایم
به دیده می گشم
اشتباه را حتی
به من که سبز پرستم چه گفت چشمانت؟
که دوست دارم - بخت
سیاه را حتی
به دیدن تو چنان خیره ام که نشناسم -
تفاوت است است اگر راه و
چاه را حتی
اگر چه تشنه ی بوسیدن توام - ای چشم!
بخواه ، می کشم این
بوسه خواه را حتی
بیا تلالوء شعرم بر آب ها - امشب
تراش می دهد التماس
ماه را حتی