تنها در سکوت سایه...
تنها در سکوت سایه...

تنها در سکوت سایه...

کسی باورش نشد

حالم خراب بودوکسی باورش نشد

شادی نقاب بودوکسی باورش نشد

گفتم نگاه میکندم،مست می شوم

چشمش شراب بودو کسی باورش نشد

قلبم تمام عمرچنان زلف درهمش

درپیچ وتاب بود وکسی باورش نشد

گفتندابلهان که بگودوست داریش

وصلش سراب بودوکسی باورش نشد

اویک بهشت بود ولی ازبهشت او

سهمم عذاب بودوکسی باورش نشد

پرسیدباکنایه که «من گفته ام،نرو»

پرسش جواب بودوکسی باورش نشد....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد