تنها در سکوت سایه...
تنها در سکوت سایه...

تنها در سکوت سایه...

...به صدای تو شکست

روزی دل من که تهی بود و غریب
 از شهر سکوت به دیار تو رسید

 در شهر صدا که پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ی مهر تو شنید

چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سینه دلم از تو و یاد تو تپید

در سینه ی سردم ، این شهر سکوت
دیوار سکوت به صدای تو شکست