تنها در سکوت سایه...
تنها در سکوت سایه...

تنها در سکوت سایه...

آخرین قرار پاییز

بوی یلدا را میشنوی؟انتهای خیابان آذر ...

باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ...

 قراری طولانی به بلندای یک شب....

شب عشق بازی برگ و برف...

پاییز چمدان به دست ایستاده ....

عزم رفتن دارد....

..آسمان بغض میکند ...میبارد...خدا هم میداند عروس فصل  ها چقدر دوست داشتنیست ..دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد ....

آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد ..دستی تکان میدهد ......قدمی برمیدارد سنگین و سرد


کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و....تمام میشود ...

"پاییز"  ...رفتنت به خیر ..سفرت بی خطر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد