دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شده ای !
ماه من ، آفت دل ، فتنه ی جانها شده ای !
پشت ها گشته دوتا ، در غمت ای سرو روان
تا تو در گلشن خوبی گل یکتا شده ای
خوبی و دلبری و حسن ، حسابی دارد
بی حساب از چه سبب اینهمه زیبا شد های ؟
حیف وصد حیف که با اینهمه زیبایی و لطف
عشق بگذاشته اندر پی سودا شده ای
شب مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار
باز آشوبگر خاطر شیدا شده ای
بین اواج مهت رقص کنان می بینم
لطف را بین ، که به شیرینی رویا شده ای
دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم
نازنینا ، تو چرا بی خبر از ما شده ای ؟