تنها در سکوت سایه...
تنها در سکوت سایه...

تنها در سکوت سایه...

نازنینا تو چرا بی خبر از ما شده ای

دیدمت وه چه تماشایی و زیبا شده ای !

ماه من ، آفت دل ، فتنه ی جانها شده ای !

پشت ها گشته دوتا ، در غمت ای سرو روان

تا تو در گلشن خوبی گل یکتا شده ای

خوبی و دلبری و حسن ، حسابی دارد

بی حساب از چه سبب اینهمه زیبا شد های ؟

حیف وصد حیف که با اینهمه زیبایی و لطف

عشق بگذاشته اندر پی سودا شده ای

شب مهتاب و فلک خواب و طبیعت بیدار

باز آشوبگر خاطر شیدا شده ای

بین اواج مهت رقص کنان می بینم

لطف را بین ، که به شیرینی رویا شده ای

دیگران را اگر از ما خبری نیست چه غم

نازنینا ، تو چرا بی خبر از ما شده ای ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد